بندی به نام پ


























بسیجیان شهرستان کوهدشت

امروز تو راه خرم آباد با یکی هم کلام شدم ، جوونی بود تقریبا 28 ساله لیسانس و متاهل ولی بیکار.

از درداش برام گفت خیلی دلم سوخت ، دلم آتش گرفت ، حالا دوست دارم حرفاشو برا شما هم بگم تا نظر شما رو بدونم.

می گفت: من جوون 28 ساله ای هستم که بیکار و متاهل هر روز به دنبال استخدامی هستم بهش گفتم دنبال کار آزاد بگرد مغازه ای ، حرفه ای می گفت کار آزاد پول می خواد من ندارم گفتم: وام بگیر گفت: وام به من نمی دن یه وام ازدواج با هزار بدبختی گرفتم اونم خرج زندگی و اساسیه منزلم کردم بعد از اونم بیکار می گردم گفتم برو ارگانای دولتی رو بگرد گفت: ارگانای دولتی باید پارتی داشته باشی که استخدامت کنن گفتم : الان خرم آباد اومدی چکار گفت: تو یه رستوران کار می کنم شبا هم بر می گردم کوهدشت. گفتم: چقدر حقوقته گفت: دویست و پنجاه تومن گفتم: هیچ تلاشی برا استخدام نکردی گفت: چند تا اداره رفتم واسه استخدام حتی یکیشون تا مرحله گزینش رفتم ولی گفتن سن تو از استخدامی گذشته ولی چند روز بعد فهمیدم که یه نفر که پنج سال از من بزرگتره و مدرکش کاردانیه استخدام کردن.

باور می کنید خیلی حالم گرفته شد . گفتم: وضع مالی خانواده تون چجوره گفت : متوسط ولی پدرم چند تا بچه دیگه داره کاشکی بتونه خرج اونا رو دربیاره.

داشتم آتیش می گرفتم خدایا چرا تو این شهر ما زندگی ایجوریه؟ مگه این شهر زیر نظر حکومت اسلامی ایران نیست؟ خدایا مگه وعده بهشت و جهنم تو رو فراموش کردن؟ وعده حساب و عذاب تو رو فراموش کردن؟ خدایا قیامت تو رو فراموش کردن؟ چرا هر کی بندی به نام پ داره همه کاراش راه می افته ولی جوانای پاکی که شامل این بند نمی شن باید ... .

چرا راه امام و شهدا رو فراموش کردیم یا خودمونو به اون راه زدیم. امام ما فرمود: شما طبقه جوان برومند زاغه نشین، بر آن اشخاص کاخ نشین شرافت داريد، و شما هستید که اسلام را حفظ کردید. حالا چی شده کوخ نشینان فراموش شدن و کاخ نشینان به فکر این شهر و اسلام افتادن. مگه شهدای ما با بند پ جبهه رفتن و به شهادت رسیدن که حالا جوانای ما باید با بند پ استخدام بشن.

مگه رهبر عزیز و مراد ما همیشه تو فرمایشاتشون از فساد اداری و مالی حرف نمی زنه؟

بعد ما ادعای ولایت مداری داریم ؟ نه به خدا ما از مردم کوفه بدتریم ما سید و مولا و نائب امامان رو تنها گذاشتیم.

چرا وضع ما اینه؟ چند شب پیش تو شبکه سوم برنامه دیروز امروز فردا یه دانشجوی فعال به نام شهبازی آورده بودن تا حدودی از حرفاش خوشم اومد از رک بودنش خوشم اومد ما یه روز از قبل مناسبتها به فکرشون می افتیم و یه روز بعدش هم تشکر از مردم و فراموش تا سال بعد. چرا در مورد مسائل کشور رک و پوست کنده حرف نمی زنیم؟ حالا کدوم وقت توی این شهر نشستیم و رک و پوست کنده و بدون هیچ حب و بغضی مشکلات این شهر رو گفتیم؟

من که یاد ندارم.

نمی دونم .

تنها فکر و حرف من اینه که باید دوباره روحیه بسیج و بسیجی بودن واقعی (لباس چریکی پوشیدن و اسلحه و چماق به دست گرفتن بسیج و بسیجی نیست) و میدون دادن به زاغه نشینان با سواد و شایسته سالاری به این شهر بگردد تا رنگ و بوی شهر بودن را در این حوالی ببینیم.

ان شاالله



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

نوشته شده در شنبه 14 آبان 1390برچسب:,ساعت توسط حسام الدین کوشکی| |

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
Design By : Night Melody